تنبیه بدنی کودکان
اطلاع والدین در مورد تکامل رفتاری کودکان در این سنین و نحوه برقراری ارتباط صحیح با انها که آینده ساز کشور هستند از اهمیت بسیاری برخوردار است . رفتار با کودکان و رویه اطرافیان در مورد مسائل و پدیده های مختلف بر عاداتی که کودک کسب می کند تاثیر فراوان می گذارد زیرا سالهای اولیه زندگی مهمترین دوره تربیت و شکل پذیری شخصیت اجتماعی فرد می باشد. در این مرحله کودک تاثیرات عمیق می پذیرد و عادات ریشه داری پیدا می کند و بسیاری از اختلافات رفتاری ، ناشی از نحوه ی ارتباط بزرگسالان با کودکان است (تقوی،1368).
تنبیه
تنبیه زمانی رخ می دهد که پاسخ چیز مثبتی را از موقعیت حذف می کند یا چیزی منفی به آن می افزاید. به زبان متداول مردم، می توان گفت که تنبیه دور ساختن چیزی از ارگانیسم است که خواستار آن است ، یا دادن چیزی است به او که طالب آن نیست (اسکینر ، نقل از هرگنهان و السون 1382).
قرن ها بود که مردم فکر می کردند تنبیه بدنی برای تربیت بچه ها لازم و حتی روش مطلوبی است (گرون 1991 ، نقل از سانتراک 1385). اسکینر و ثرندایک بر سر اثر بخشی تنبیه هم راُی اند : تنبیه احتمال پاسخ را کاهش نمی دهد. اگرچه تنبیه سبب بازداری یا واپس زدن پاسخ می شود، تا زمانی که تنبیه به کار می رود ،عادت ضعیف نمیگردد. اسکینر می گوید : تنبیه برای حذف رفتار نادرست ، خطرناک ، یا نامطلوب از خزانه ی رفتار فرد طرح ریزی می شود و فرض این است که کسی که به خاطر انجامرفتاری تنبیه می شود با احتمال کمتری آن رفتار را انجام خواهد داد. متاُسفانه موضوع به این سادگی نیست. پاداش و نتبیه از لحاظ تغییری که در رفتار ایجاد می کنند صرفا در جهت ایجاد تغییر با هم متفاوت نیستند. کودکی که به سبب بازی جنسی به شدت تنبیه می شود الزاما تمایل کمتری نسبت به انجام این کار از خود نشان نخواهد داد و شخصی که به علت حمله به دیگران زندانی می شود الزاما نسبت به حمله به دیگران تمایل کمتری نخواهد داشت. پس از آنکه وابستگی های تنبیهی از میان رفتند ، رفتار تنبیه شده ظاهر می شود. نتایج تحقیقی نشان داد که روش ساده ی عدم تقویت (خاموشی) در از بین بردن یک عادت به اندازه ی عدم تقویت به اضافه ی تنبیه مؤثر است (هرگنهان و السون ،1382).
مطالعات همبستگی نشان داد بین به پشت بچه ها زدن به عنوان تنبیه و انجام رفتارهای ضد اجتماعی توسط بچه ها، مثلا کلک زدن ،دروغ گفتن ،بدی کردن به دیگران ،قلدری،دعوا کردن و نافرمانی همبستگی وجود داشت (اشتراوس ، شوگرمن و گایلز-سیمس ،1997؛نقل از سانتراک ، 1385). همچنین پژوهش های سیرز، مکوبی و لوین (1957؛ نقل از هرگنهان و السون ،1382) نشان می دهد مادرانی که کودکان خود را برای مدفوع کردن در درون شلوار تنبیه می کردند فرزندانشان مبتلا به شب ادراری می شدند. مادرانی که کودکانشان را برای وابسته بودن به دیگران تنییه می کردند، از مادرانی که کودکان خود را برای این کار تنبیه نمی کردند ، کودکان وابسته تری داشتند. مادرانی که بچه های خود را به خاطر پرخاشگر بودن شدیدا تنبیه می کردند ، از مادرانی که تنبیه ملایم تری به کار می بردند ، بچه های پرخاشگرتری داشتند . آنان همچنین کودکان وابسته تری داشتند . تنبیه شدید بدنی با پرخاشگری شدید کودکان و مشکلات تغذیه همراه بود. ارزیابی آنها از تنبیه این است که تنبیه به عنوان تدبیری برای حذف نوع رفتاری که به آن منظور به کار می رود در دراز مدت بی تاُثیر است.
با این حال بعضی از مطالعات انجام شده در زمینه تنبیه مثبت حداقل در کوتاه مدت برای سر به راه کردن بچه ها موثر است (رابرتز ،1993؛نقل از سانتراک،1385). غلاوه بر این مطالعات انجام شده روی حیوانات نیز نشان می دهند که تنبیه غالبا در کم کردن رفتارهای نامطلوب موثر است (1998،سانتراک ،1385).
دلایل استفاده و عدم استفاده از تنبیه
چرا نباید از تنبیه استفاده کنیم؟ دلیل عمده اسکینر علیه استفاده از تنبیه این است که تنبیه در دراز مدت بی تاُثیر است . چنین به نظر می رسد که تنبیه صرفا رفتار را واپس می زند و زمانی که دیگر تهدید تنبیه وجود نداشته باشد، نرخ پاسخ به میزان اولش باز می گردد. بنابراین گرچه تنبیه اغلب موُثر به نظر می رسد ، در واقع تنها اثری ناپایدار بر جای می گذارد، دلایل دیگر اسکینر علیه تنبیه به قرار زیرند:
1-تنبیه آثار جانبی هیجانی نامطلوب به بار می آورد . ارگانیسمی که تنبیه می شود می ترسد و این ترس به محرک های مختلفی که هنگام تنبیه شدن او حضور دارند تعمیم می یابد.
2- تنبیه به ارگانیسم نشان می دهد که چه کار نکند نه اینکه چه کار بکند. در قیاس با تقویت، تنبیه عملا هیچگونه اطلاعی در اختیار ارگانیسم نمی گذارد.تقویت نشان می دهد که رفتاری که در موقعیت انجام گرفته، موُثر بوده است. بنابراین به یادگیری بیشتری نیاز نیست. تنبیه غالبا این آگاهی را به ارگانیسم می دهد که پاسخ تنبیه شده در ایجاد تقویت موُثر نیست، و او به یادگیری بیشتری نیاز دارد تا به پاسخی که کارساز است منجر گردد.
3-تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه می کند. این البته در پرورش کودکان بیشتر صادق است. وقتی که کودکان تنبیه می شوند، تنها چیزی را که می آموزند این است که در بعضی موقعیت ها صدمه زدن به دیگران جایز است.
4- کودک با قرار گرفتن در موقعیتی که بتواند در آن رفتار قبلا تنبیه شده ی خود را انجام دهد ، بدون اینکه برای آن تنبیه شود، ممکن است وادار به انجام آن رفتار شود . بنابراین در غیاب عوامل تنبیه کننده، ممکن است کودکان فحش بدهند،شیشه بشکنند،با بزرگترها بی ادبانه رفتار کنند ،به بچه های کوچکتر آزار برسانند و غیره.این کودکان آموخته اند که در حضور عوامل تنبیه کننده این رفتارها را واپس بزنند ، اما دلیلی نمی بینند که در غیاب عوامل تنبیه کننده این رفتارها را انجام ندهند.
5-تنبیه در شخص تنبیه شده نسبت به عامل تنبیه کننده و دیگران پرخاشگری ایجاد می کند. تنبیه در شخص تنبیه شده پرخاشگری ایجاد می کند و این پرخاشگری ممکن است موجب مشکلات دیگری بشود. برای نمونه ، موسسات کیفری جامعه که تنبیه را به عنوان وسیله ی اصلی کنترل به کار می برند ، ملو از افراد بسیار پرخاشگر هستند، و مادام که تنبیه یا تهدید تنبیه برای کنترل رفتار آنان به کار می رود همچنان پرخاشگر باقی خواهند ماند.
6-تنبیه اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگری می سازد. برای نمونه ، کودکی که به سبب ریخت و پاش چیزها تنبیه می شود ،یک بچه ی گریه کن از آب در می آید؛ درست همان گونه که شخصی که برای دزدی تنبیه می شود ممکن است پرخاشگر شود و در فرصت مناسب به جرایم سنگین تری دست بزند.
پس چرا تنبیه کاربردی چنین فراوان دارد؟ اسکینر (1953) می گوید زیرا عمل تنبیه برای شخص تنبیه کننده تقویت کننده است.
بی تردید تنبیه شدید بلافاصله میل به انجام عمل تنبیه شده را کاهش می دهد.شکی نیست که این نتیجه مسبب استفاده ی فراوان از تنبیه است. ما "به طور غریزی" به کسی که رفتارش ما را می آزارد حمله می کنیم – شاید نه به صورت فیزیکی بلکه با انتقاد ، عدم تاُیید، سرزنش یا تمسخر. صرف نظر از اینکه تمایا ب انجام چنین عملی جنبه ی ارثی دارد یا نه ، مسلما نتیجه ی آن تقویت کننده است و همین امر رایج بودن آن را تبیین می کند . اما در دراز مدت تنبیه عملا رفتار تنبیه شده را از خزانه ی رفتاری حذف نمی کند، و توفیق موقتی آن در ازای بهای گزاف کاهش دادن کارآمدی کلی و خوشوقتی گروه تمام می شود (نقل از هرگنهان و السون، 1382).
نجمه نجف زاده، كارشناس ارشد روان شناسي عمومي